کد مطلب:132 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:422

احکام زکات
مسأله 1926 ـ زكات نُه چیز واجب است: اوّل: گندم. دوّم: جو. سوّم: خرما. چهارم: كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند. و اگر كسی مالك یكی از این نُه چیز باشد، با شرایطی كه بعداً گفته می شود باید مقداری كه معیّن شده به یكی از مصرفهائی كه دستور داده اند برساند. ولی مستحب است از سرمایه كسب و كار و تجارت نیز همه ساله زكات بدهند.

مسأله 1927 ـ سُلْت كه دانه ای است به نرمی گندم و خاصیّت جو، زكات ندارد ولی عَلَس كه مثل گندم است و خوراك مردم صنعا می باشد، بنابر احتیاط واجب زكات دارد.



شرایط واجب شدن زكات

مسأله 1928 ـ زكات در صورتی واجب می شود كه مال به مقادر نصاب كه بعداً گفته می شود برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.

مسأله 1929 ـ اگر انسان یازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد، اوّل ماه دوازدهم باید زكات آنرا بدهد. ولی اوّل سال بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند.

مسأله 1930 ـ اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود احتیاط واجب آن است كه زكات را بدهد.

مسأله 1931 ـ زكات گندم و جو وقتی واجب می شود كه دانه ها بسته شده و به



[308]

آن گندم و جو گفته شود و زكات كشمش بنابر احتیاط وقتی واجب می شود كه غوره است، و موقعی هم كه رنگ خرما زرد یا سرخ شده و قابل خوردن شود بنابر احتیاط، زكات آن واجب می شود. ولی وقت دادن زكات در گندم و جو، موقع خرمن و جدا كردن كاه آنها، و در خرما و كشمش موقعی است كه انگور خشك شده كشمش شود و رطب، تمر شده باشد.

مسأله 1932 ـ اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و كشمش و خرما كه در مسأله پیش گفته شد، صاحب آنها بالغ باشد، باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1933 ـ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد، زكات بر او واجب نیست. و اگر در مقداری از سال دیوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد هر چند مدّت دیوانگی او كم باشد زكات بر او واجب نمی شود.

مسأله 1934 ـ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، زكات از او ساقط نمی شود. و همچنین است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش، مست یا بیهوش باشد.

مسأله 1935 ـ مالی را كه از انسان غصب كرده اند و نمی تواند در آن تصرّف كند زكات ندارد.

مسأله 1936 ـ اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را كه زكات آن واجب است قرض كند و یك سال نزد او بماند، باید زكات آنرا بدهد و بر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست.



زكات گندم و جو و خرما و كشمش

مسأله 1937 ـ زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتی واجب می شود كه بمقدار نصاب برسد و نصاب آن ها 288 من تبریز، 45 مثقال كم است كه حدود 847 كیلو گرم برآورد شده است.

مسأله 1938 ـ اگر پیش از دادن زكات از انگور و خرما وجو و گندمی كه زكات آنها واجب شده خود و عیالاتش بخورند، یا مثلا به فقیر بدهد، زكات مقداری را كه مصرف كرده واجب نیست.

مسأله 1939 ـ اگر بعد از آنكه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بمیرد، باید مقدار زكات را از مال او بدهند. ولی اگر پیش از واجب شدن زكات



[309]

بمیرد، هر یك از ورثه كه سهم او باندازه نصاب است، باید زكات سهم خود را بدهد.

مسأله 1940 ـ كسی كه از طرف مجتهد جامع الشرائط مأمور جمع آوری زكات است موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و بعد از كشمش شدن انگور و تمر شدن رطب می تواند زكات را مطالبه كند. و اگر مالك ندهد و چیزی كه زكات آن واجب شده، از بین برود باید عوض آن را بدهد.

مسأله 1941 ـ اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زكات آنها واجب شود، مثلا خرما در ملك او زرد یا سرخ شود، باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1942 ـ اگر بعد از آنكه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، باید فروشنده زكات آنها را بدهد.

مسأله 1943 ـ اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده، یا شك كند كه داده یا نه، چیزی بر او واجب نیست. و اگر بداند كه زكات آن را نداده چنانچه مجتهد جامع الشرائط معامله مقداری را كه باید از بابت زكات داده شود، اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است. و مجتهد جامع الشرائط می تواند آن مقدار را از خریدار بگیرد، و اگر معامله مقدار زكات را اجازه دهد معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن مقدار را به مجتهد جامع الشرائط بدهد، و در صورتیكه قیمت آن مقدار را بفروشنده داده باشد، میتواند از او پس بگیرد.

مسأله 1944 ـ اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به 288 من، 45 مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر از این مقدار شود، زكات آن واجب نیست.

مسأله 1945 ـ اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشك شدن مصرف كند اگر چه خشك آنها باندازه نصاب باشد، زكات آنها واجب نیست.

مسأله 1946 ـ خرمایی كه تازه آن را می خورند و اگر بماند خیلی كم می شود چنانچه مقداری باشد كه وزن خشك آن به 288 من، 45 مثقال كم برسد، زكات آن واجب است.

مسأله 1947 ـ گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها را داده اگر چند سال هم نزد او بماند زكات ندارد.

مسأله 1948 ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود یا مثل زراعتهای مصر از رطوبت زمین استفاده كند زكات آن ده یك (101) است، و اگر با



[310]

دلو و موتور و پمپ از چاههای عمیق و نیمه عمیق كه فعلا متداول است آبیاری شود زكات آن بیست یك (201) است. و اگر مقداری از باران یا نهر یا رطوبت زمین استفاده كند و بهمان مقدار از آبیاری با دلو و موتور و پمپ استفاده نماید، زكات نصف آن ده یك (101) و زكات نصف دیگر آن بیست یك (201) می باشد یعنی از چهل قسمت سه قسمت آن را بابت زكات بپردازد.

مسأله 1949 ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از آب باران و نهر مشروب شود و هم از آب دلو و موتور و پمپ استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه عرفاً بگویند با دلو و موتور مثلا آبیاری شده نه باران، زكات آن بیست یك است (201) و اگر عرفاً بگویند با آب باران مثلا آبیاری شده نه دلو، زكات آن ده یك (101) است.

مسأله 1950 ـ اگر شك كند كه با آب باران یا با دلو و موتور و پمپ آبیاری شده، بیست یك (201) بر او واجب می شود و احتیاط مستحب آن است كه ده یك (101) بدهد.

مسأله 1951 ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران یا نهر مشروب شود و به آب دلو و موتور و پمپ محتاج نباشد ولی با آب دلو و موتور هم آبیاری شود لیكن آب دلو و موتور تأثیری در زیاد شدن محصول نداشته باشد، زكات آن ده یك (101) است، و اگر با دلو و موتور آبیاری شود و به آب نهر یا باران محتاج نباشد ولی با آب نهر یا باران هم مشروب شود لیكن در زیاد شدن محصول تأثیری نگذارد، زكات آن بیست یك (201) است.

مسأله 1952 ـ اگر زراعتی را با دلو و یا موتور یا پمپ آبیاری كند و در زمینی كه پهلوی آن است زراعتی كنند، كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود، زكات زراعتی كه با دلو آبیاری شده بیست یك (201) و زكات زراعتی كه پهلوی آن است ده یك (101) می باشد.

مسأله 1953 ـ مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است حتی مقداری از قیمت اسباب و لباس را كه بوسیله زراعت كم شده، میتواند از حاصل كسر كند، و چنانچه پیش از كم كردن اینها وزن محصول به 288 من، 45 مثقال كم برسد،، بنابر احتیاط واجب باید زكات باقیمانده آن را بدهد.

مسأله 1954 ـ قیمت بذری كه زكات به آن تعلّق نگرفته یا زكاتش را پرداخته است می تواند جزء مخارج زراعت حساب نماید، ولی باید قیمت زمان كاشت را



[311]

حساب كند.

مسأله 1955 ـ اگر زمین و اسباب زراعت یا یكی از این دو ملك خود او باشد نباید كرایه آنها را جزء مخارج حساب كند، و نیز برای كارهائی كه خودش كرده یا دیگری بدون اجرت انجام داده، چیزی از حاصل كسر نمی شود.

مسأله 1956 ـ اگر درخت انگور یا خرما را بخرد، قیمت آن جزء مخارج نیست، ولی اگر خرما یا انگور را پیش از چیدن و قبل از تعلّق زكات بخرد، پولی را كه برای آن داده جزء مخارج حساب می شود.

مسأله 1957 ـ اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بكارد، پولی را كه برای خرید زمین داده جزء مخارج حساب نمی شود، ولی اگر زراعت را پیش از تعلّق زكات بخرد پولی را كه برای خرید آن داده می تواند جزء مخارج حساب كند و از حاصل كم نماید، امّا باید قیمت كاهی را كه از آن بدست می آید از پولی كه برای خرید زراعت داده كسر نماید مثلا اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قیمت كاه آن صد تومان باشد فقط چهار صد تومان آن را می تواند جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1958 ـ كسی كه بدون گاو و وسایل كشاورزی دیگر كه برای زراعت لازم است می تواند زراعت كند اگر آن وسایل را بخرد نباید پولی را كه برای خرید آنها داده جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1959 ـ كسی كه بدون گاو و وسایل كشاورزی دیگری كه برای زراعت لازم است نمی تواند زراعت كند اگر آنها را بخرد و بواسطه زراعت بكلّی از بین برود، می تواند تمام قیمت آنها را جزء مخارج حساب نماید و اگر مقداری از قیمت آنها كم شود، می تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب كند، ولی اگر بعد از زراعت چیزی از قیمتشان كم نشود، نباید چیزی از قیمت آنها را جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1960 ـ اگر در یك زمین جو و گندم و چیزی مانند برنج و لوبیا كه زكات آن واجب نیست بكارد، خرجهائی كه برای هر یك از آنها كرده فقط پای همان حساب می شود، ولی اگر برای هر دو مخارجی كرده باید دو قسمت نماید، مثلا اگر هر دو به یك اندازه بوده، می تواند نصف مخارج را از جنسی كه زكات دارد كسر نماید.

مسأله 1961 ـ اگر برای شخم زدن یا كار دیگری كه تا چند سال برای زراعت فایده دارد خرجی كند بنابر احتیاط واجب باید مخارج آن را بین چند سال تقسیم كند.



[312]

مسأله 1962 ـ اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با یكدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یك وقت بدست نمی آید گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یك سال حساب شود، چنانچه چیزی كه اوّل می رسد به اندازه نصاب باشد، باید زكات آن را موقعی كه می رسد بدهد و زكات بقیّه را هر وقت بدست می آید ادا نماید، و اگر آنچه اوّل می رسد باندازه نصاب نباشد در صورتی كه علم و یقین دارد با آنچه بعد بدست می آید باندازه نصاب می شود، باز هم واجب است زكات آنچه را كه رسیده همان وقت و زكات بقیّه را موقعی كه می رسد بدهد و اگر یقین و علم ندارد كه همه آنها باندازه نصاب شود، صبر می كند تا بقیّه آن برسد، پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زكات آن واجب نیست.

مسأله 1963 ـ اگر درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه دهد اگر در هر مرتبه به مقدار نصاب نباشد زكات آن واجب نیست برای این كه زراعت دو فصل مثل زراعت دو سال است.

مسأله 1964 ـ اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد كه خشك آن باندازه نصاب می شود، چنانچه بقصد زكات از تازه آن بقدری به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.

مسأله 1965 ـ اگر زكات خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد و نیز اگر زكات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمی تواند زكات آن را خرمای خشك یا كشمش بدهد. امّا اگر یكی از اینها یا چیز دیگری را به قصد قیمت زكات بدهد مانعی ندارد.

مسأله 1966 ـ كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكات آن واجب شده اگر بمیرد باید اوّل تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا نمایند.

مسأله 1967 ـ كسی كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد، اگر بمیرد و پیش از آن كه زكات اینها واجب شود ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند هر كدام كه سهمشان به 288 من و 45 مثقال كم برسد، باید زكات بدهند، و اگر پیش از آن كه زكات اینها واجب شود، قرض او را ندهند چنانچه مال میّت فقط باندازه بدهی او باشد واجب نیست زكات اینها را بدهند، و اگر مال میّت بیشتر از بدهی او باشد، در



[313]

صورتی كه بدهی او بقدری است كه اگر بخواهند ادا نمایند باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند، آنچه را به طلبكار می دهند زكات ندارد و بقیّه مال ورثه است و هر كدام آنان كه سهمش باندازه نصاب شود، باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1968 ـ اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد، بنابر احتیاط واجب باید زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و یا زكات همه را از خوب بدهد ولی زكات همه را از بد نمی تواند بدهد.



نصاب طلا

مسأله 1969 ـ طلا دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن، بیست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن 18 نخود است، پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد، اگر شرایط دیگر را هم كه گفته خواهد شد داشته باشد انسان باید چهل یك (5/2 % ) آن را كه نُه نخود می شود بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست. و نصاب دوّم آن، چهار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمولی می شود یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زكات تمام 18 مثقال را از قرار چهل یك (5/2 % ) بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زكات 15 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود، باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.



نصاب نقره

مسأله 1970 ـ نقره دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن، 105 مثقال معمولی است كه اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرایط دیگر را هم كه گفته خواهد شد داشته باشد انسان باید چهل یك (5 / 2 %) آن را كه 2 مثقال و 15 نخود است از بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست. و نصاب دوّم آن، 21 مثقال است یعنی اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، باید زكات تمام 126 مثقال را به طوری كه گفته شد بدهد و اگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود فقط باید زكات 105 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر 21 مثقال دیگر اضافه شود باید زكات تمام آنها را بدهد، و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه



[314]

شده و كمتر از 21 مثقال است زكات ندارد. بنابر این اگر انسان چهل یك (5 / 2 %) هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است مثلا كسیكه 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل یك (5 / 2 %) آن را بدهد، زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است.

مسأله 1971 ـ كسی كه طلا یا نقره او باندازه نصاب است، اگر چه زكات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اوّل كم نشده، همه ساله باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1972 ـ زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكّه زده باشند و معامله با آن رایج باشد و اگر سكّه آن از بین هم رفته باشد باید زكات آن را بدهند.

مسأله 1973 ـ طلا و نقره سكّه داری كه زنها برای زینت بكار می برند در صورتی كه معامله با آن رایج باشد، یعنی مثل پول با آن معامله شود، بنابر احتیاط زكات آن واجب است. ولی اگر معامله با آن رایج نباشد، زكات آن واجب نیست.

مسأله 1974 ـ كسی كه طلا و نقره دارد، اگر هیچ كدام آنها باندازه نصاب اوّل نباشد مثلا 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1975 ـ زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد و اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اوّل كمتر شود، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1976 ـ اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آنها را آب كند، زكات بر او واجب نیست، ولی اگر برای فرار از دادن زكات آنها را تبدیل كند، احتیاط مستحب آن است كه زكات را بدهد.

مسأله 1977 ـ اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند، باید زكات آنها را بدهد، و چنانچه بواسطه آب كردن، وزن یا قیمت آنها كم شود، باید زكاتی را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.

مسأله 1978 ـ اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد، میتواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد ولی بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.

مسأله 1979 ـ طلا و نقره ای كه بیشتر از اندازه معمولی فلز دیگری دارد، اگر



[315]

خالص آن باندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد، برسد انسان باید زكات آن را بدهد، و همچنین پول طلا و نقره ای كه بیشتر از اندازهمعمولی فلز دیگر دارد اگر به آن پول طلا و نقره بگویند در صورتی كه بحدّ نصاب برسد زكاتش بنابر احتیاط، واجب است هر چند خالصش بحدّ نصاب نرسد. و چنانچه شك دارد كه خالص آن باندازه نصاب هست یا نه، بنابر احتیاط واجب باید بوسیله آب كردن یا از راه دیگر خالص آن را معلوم كند یا بمقداری زكات بپردازد تا یقین كند برئ الذّمه شده است و مقدار لازم را پرداخته است.

مسأله 1980 ـ اگر طلا و نقره ای كه دارد بمقدار معمول فلزّ دیگر با آن مخلوط باشد، نمی تواند زكات آن را از طلا و نقره ای بدهد كه بیشتر از معمول فلزّ دیگر دارد ولی اگر بقدری بدهد كه یقین كند طلا و نقره خالصی كه در آن هست باندازه زكاتی می باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.



زكات شتر و گاو و گوسفند

مسأله 1981 ـ زكات شتر و گاو و گوسفند غیر از شرطهائی كه گفته شد دو شرط دیگر دارد:

اوّل: حیوان در تمام سال بیكار باشد، ولی اگر در تمام سال یكی دو روز كار كرده باشد بطوری كه حیوان كارگر محسوب نشود زكات آن واجب است.

دوّم: حیوان در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی كه ملك مالك یا ملك كسی دیگر است بچرد زكات ندارد ولی اگردرتمام سال یكی دوروز ازعلف مالك چریده باشد باز زكات آن واجب است.

مسأله 1982 ـ اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد یا اجاره كند وجوب زكات در آن مشكل است ولی اگر برای چراندن در آن باج بدهد، باید زكات را بدهد.



نصاب شتر

مسأله 1983 ـ شتر دوازده نصاب دارد:



[316]

اوّل: پنج شتر، و زكات آن یك گوسفند است و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زكات ندارد.

دوّم: ده شتر، و زكات آن دو گوسفند است.

سوّم: پانزده شتر، و زكات آن سه گوسفند است.

چهارم: بیست شتر، و زكات آن چهار گوسفند است.

پنجم: بیست و پنج شتر، و زكات آن پنج گوسفند است.

ششم: بیست و شش شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال دوّم شده باشد.

هفتم: سی و شش شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال سوّم شده باشد.

هشتم: چهل و شش شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.

نهم: شصت و یك شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال پنجم شده باشد.

دهم: هفتاد و شش شتر، و زكات آن دو شتر است كه داخل سال سوّم شده باشد.

یازدهم: نود و یك شتر، و زكات آن دو شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.

دوازدهم: صد و بیست و یك شتر و بالاتر از آن است كه باید یا چهل تا چهل تا حساب كند و برای هر چهل تا یك شتری كه داخل سال سوّم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند و برای هر پنجاه تا یك شتری كه داخل سال چهارم شده باشد، بدهد. یا با چهل و پنجاه حساب كند. ولی در هر صورت باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نُه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر 140 شتر دارد، باید برای صدتا، دو شتری كه داخل سال چهارم شده و برای چهل تا یك شتر مادّه ای كه داخل سال سوّم شده باشد بدهد.

مسأله 1984 ـ زكات ما بین دو نصاب واجب نیست. پس اگر شماره شترهائی كه دارد از نصاب اوّل كه پنج است بگذرد، تا به نصاب دوّم كه ده تا است نرسیده، فقط باید زكات پنج تای آن را بدهد و همچنین است در نصابهای بعد.



[317]

نصاب گاو

مسأله 1985 ـ گاو دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن 30 رأس است كه وقتی شماره گاو به سی رسید، اگر شرایطی را كه گفته شد داشته باشد، انسان باید یك گوساله ای كه داخل سال دوّم شده از بابت زكات بدهد. و نصاب دوّم آن، چهل است و زكات آن یك گوساله مادّه ای است كه داخل سال سوّم شده باشد. و زكات ما بین سی و چهل واجب نیست مثلا كسی كه سی و نه گاو دارد، فقط باید زكات سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد و بعد از آن كه به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله ای كه داخل سال دوّم شده بدهد و همچنین هر چه بالا رود، باید یا سی تا سی تا حساب كند یا چهل تا چهل تا یا با سی و چهل حساب نماید و زكات آن را بدستوری كه گفته شده بدهد، ولی باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند از نُه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر هفتاد گاو دارد، باید بحساب سی و چهل حساب كند و برای سی تای آن زكات سی تا و برای چهل تای آن زكات چهل تا را بدهد چون اگر با سی تا حساب كند، ده تا زكات نداده باقی می ماند.



نصاب گوسفند

مسأله 1986 ـ گوسفند پنج نصاب دارد:

اوّل: چهل گوسفند است، و زكات آن یك گوسفند است و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد.

دوّم: صد و بیست و یك گوسفند است، و زكات آن دو گوسفند است.

سوّم: دویست و یك گوسفند است، و زكات آن سه گوسفند است.

چهارم: سیصد و یك گوسفند است، و زكات آن چهار گوسفند است.

پنجم: چهار صد و بالاتر از آن است كه باید آنها را صدتا صدتا حساب كند و برای هر صدتای آنها یك گوسفند بدهد. و لازم نیست زكات را از خود گوسفندها بدهد، بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند پول بدهد كافی است، امّا چیز دیگری غیر از این دو را بدهد اشكال دارد.

مسأله 1987 ـ زكات ما بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شماره



[318]

گوسفندهای كسی از نصاب اوّل كه چهل است بیشتر باشد تا به نصاب دوّم كه صد و بیست و یك گوسفند است نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد و همچنین است در نصابهای بعد.

مسأله 1988 ـ زكات شتر و گاو و گوسفندی كه بمقدار نصاب برسد واجب است چه همه آنها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.

مسأله 1989 ـ در زكات، گاو و گاومیش یك جنس حساب می شود و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است، و همچنین بز و میش و شیشك در زكات با هم فرق ندارند.

مسأله 1990 ـ اگر برای زكات گوسفند بدهد، بنابر احتیاط واجب باید داخل سال دوّم شده باشد و اگر بُز بدهد احتیاطاً باید داخل سال سوّم شده باشد.

مسأله 1991 ـ گوسفندی را كه بابت زكات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او كمتر باشد اشكال ندارد. ولی بهتر است گوسفندی را كه قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد، و همچنین است در گاو و شتر.

مسأله 1992 ـ اگر چند نفر با هم شریك باشند هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اوّل رسیده باید زكات بدهد و بر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكات واجب نیست.

مسأله 1993 ـ اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم باندازه نصاب باشند، باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1994 ـ اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد مریض و معیوب هم باشند، باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1995 ـ اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می تواند زكات را از خود آنها بدهد. ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند نمی تواند زكات آنها را مریض، یا معیوب یا پیر بدهد. بلكه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض و دسته ای معیوب و دسته دیگری بی عیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است كه برای زكات آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.

مسأله 1996 ـ اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را كه دارد با چیز دیگر عوض كند، یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض



[319]

نماید، مثلا چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1997 ـ كسی كه باید زكات گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زكات آنها را از مال دیگرش بدهد، تا وقتی شماره آنها از نصاب كم نشده، همه ساله باید زكات را بدهد، و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اوّل كمتر شوند، زكات بر او واجب نیست مثلا كسی كه چهل گوسفند دارد، اگر از مال دیگرش زكات آنها را بدهد تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده، همه ساله باید یك گوسفند بدهد و اگر از خود آنها بدهد تا وقتی به چهل نرسیده، زكات بر او واجب نیست.



مصرف زكات

مسأله 1998 ـ انسان می تواند زكات را در هشت مورد مصرف كند:

اوّل: فقیر، و آن كسی است كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد. ولی كسی كه صنعت، یا ملك یا سرمایه ای دارد كه می تواند مخارج سال خود را به تدریج كسب كند، فقیر نیست.

دوّم: مسكین، و او كسی است كه از فقیر سخت تر می گذارند.

سوّم: كسی كه از طرف امام (علیه السلام) یا نائب امام مأمور است كه زكات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی كند و آن را به امام (علیه السلام) یا نائب امام یا فقرا برساند، كه می تواند باندازه زحمتی كه می كشد از زكات استفاده كند.

چهارم: كافرهائی كه اگر زكات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند، یا در جنگ به مسلمانان كمك می كنند و همچنین مسلمانانی كه ایمان آنان ضعیف است كه اگر زكات به آنان بدهند ایمانشان قوی می شود.

پنجم: خریداری بنده ها و آزاد كردن آنان.

ششم: بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد، به شرط آن كه قرض در معصیت صرف نشده باشد.

هفتم: سبیل الله، یعنی كاری كه مانند ساختن مسجد و مدرسه، منفعت عمومی دینی دارد، یا مثل ساختن پل و اصلاح راه، كه نفعش به عموم مسلمانان می رسد و آنچه برای اسلام و مسلمین نفع داشته باشد بهر نحو كه باشد.

هشتم: ابن السبیل، یعنی مسافری كه در سفر درمانده شده است. احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.



[320]

مسأله 1999 ـ احتیاط واجب آن است كه فقیر و مسكین بیشتر از مخارج سال خود و عیالاتش را از زكات نگیرد و اگر مقداری پول یا جنس دارد، فقط باندازه كسری مخارج یك سالش زكات بگیرد.

مسأله 2000 ـ كسی كه مخارج سالش را داشته اگر مقداری از آنرا مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقیمانده باندازه مخارج سال او هست یا نه، نمی تواند زكات بگیرد.

مسأله 2001 ـ صنعتگر یا مالك یا تاجری كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است می تواند برای كسری مخارجش زكات بگیرد. و لازم نیست ابزار كار یا ملك یا سرمایه خود را بصرف مخارج برساند.

مسأله 2002 ـ فقیری كه خرج سال خود و عیالاتش را ندارد، اگر خانه ای دارد كه ملك او است و درآن نشسته، یا مال سواری دارد، چنانچه بدون اینها نتواند زندگی كند، اگر چه برای حفظ آبرویش باشد، می تواند زكات بگیرد و همچنین است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهائی كه به آنها احتیاج دارد. و فقیری كه اینها را ندارد، اگر به اینها احتیاج داشته باشد، می تواند از زكات خریداری نماید.

مسأله 2003 ـ فقیری كه یاد گرفتن صنعت برای او مشكل نیست، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زكات زندگی نكند، ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، می تواند زكات بگیرد.

مسأله 2004 ـ به كسی كه قبلا فقیر بوده و می گوید: فقیرم، اگر چه انسان از گفته او اطمینان پیدا نكند می شود زكات داد.

مسأله 2005 ـ كسی كه می گوید: فقیرم، و قبلا فقیر نبوده، یا معلوم نیست فقیر بوده یا نه، چنانچه از گفته او اطمینان پیدا نشود، احتیاط واجب آن است كه به او زكات ندهند.

مسأله 2006 ـ كسی كه باید زكات بدهد، اگر از فقیری طلبكار باشد، می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.

مسأله 2007 ـ اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند بلكه اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد، نیز می تواند طلبی را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.



[321]

مسأله 2008 ـ چیزی را كه انسان بابت زكات به فقیر می دهد لازم نیست به او بگوید كه زكات است، بلكه اگر فقیر خجالت بكشد، مستحب است مال را به قصد زكات به او داده ولی زكات بودنش را اظهار ننماید.

مسأله 2009 ـ اگر به اعتقاد این كه كسی فقیر است زكات به او بدهد بعد بفهمد فقیر نبوده، یا از روی ندانستن مسأله به كسی كه فقیر نیست زكات بدهد، چنانچه چیزی را كه به او داده باقی باشد می تواند پس بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته هر گاه كسی كه آن چیز را گرفته می دانسته یا احتمال می داده كه زكات است باید عوض آن را بدهد و او به مستحق برساند، ولی اگر به غیر عنوان زكات داده نمی تواند چیزی از او بگیرد و چنانچه در تشخیص مستحق كوتاهی نكرده باشد مثلا بیّنه شرعیّه گواهی بر فقر او داده باشد لازم نیست دوباره از مال خود زكات بپردازد.

مسأله 2010 ـ كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد می تواند برای دادن قرض خود زكات بگیرد ولی باید مالی را كه قرض كرده در معصیت خرج نكرده باشد یا اگر در معصیت خرج كرده از آن معصیت توبه كرده باشد كه در این صورت از سهم فقرا می شود به او داد.

مسأله 2011 ـ اگر به كسی كه بدهكار و مقروض است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زكات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقیر باشد می تواند آنچه را به او داده بابت زكات حساب كند ولی اگر از آن معصیت توبه نكرده باشد بنابر احتیاط واجب چیزی را كه به او داده، بابت زكات حساب نكند.

مسأله 2012 ـ كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه فقیر نباشد، انسان می تواند طلبی را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.

مسأله 2013 ـ مسافری كه خرجی او تمام شده، یا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض كردن یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقیر نباشد، می تواند زكات بگیرد. ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض كردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم كند، فقط به مقداری كه به آنجا برسد، می تواند زكات بگیرد.

مسأله 2014 ـ مسافری كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته بعد از آنكه به وطنش رسید، اگر چیزی از زكات زیاد آمده باشد باید آن را به مجتهد جامع الشرائط بدهد و بگوید آن چیز زكات است.



[322]

شرایط كسانی كه مستحق زكاتند

مسأله 2015 ـ كسی كه زكات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر از راه شرعی شیعه بودن كسی ثابت، و به او زكات بدهند، و زكات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زكات بدهد.

مسأله 2016 ـ اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد، انسان می تواند به ولیّ او زكات بدهد به قصد این كه آنچه را می دهد ملك طفل یا دیوانه باشد.

مسأله 2017 ـ اگر به ولیّ طفل و دیوانه دسترسی ندارد می تواند خودش یا بوسیله یك نفر امین زكات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند و باید موقعی كه زكات را به مصرف آنان می رساند نیّت زكات كند.

مسأله 2018 ـ به فقیری كه گدائی می كند، می شود زكات داد، ولی به كسی كه زكات را در معصیت مصرف می كند نمی شود زكات داد.

مسأله 2019 ـ به كسی كه معصیت كبیره را آشكارا انجام می دهد احتیاط واجب آن است كه زكات ندهند و همچنین است به شارب الخمر.

مسأله 2020 ـ به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه مخارج او بر انسان واجب باشد می شود زكات داد تا قرضش را بدهد. ولی اگر زن یا كس دیگری كه مخارجش بر انسان واجب است برای خرجی خود قرض كند انسان نمی تواند بدهی او را از زكات بدهد.

مسأله 2021 ـ انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه خرجشان بر او واجب است مانند زن دائمی و اولاد و نوه ها و پدر و مادر و اجداد را از زكات بدهد. ولی اگر مخارج آنان را ندهد دیگران می توانند به آنان زكات بدهند.

مسأله 2022 ـ اگر انسان زكات به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نماید اشكال ندارد.

مسأله 2023 ـ اگر پسر به كتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زكات بدهد.

مسأله 2024 ـ پدر می تواند به پسرش زكات بدهد كه برای خود زن بگیرد پسر هم می تواند برای آن كه پدرش زن بگیرد زكات خود را به او بدهد.

مسأله 2025 ـ به زنی كه شوهرش مخارج او را می دهد، یا خرجی نمی دهد ولی



[323]

ممكن است او را به دادن خرجی مجبور كنند، نمی شود زكات داد.

مسأله 2026 ـ زنی كه صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران می توانند به او زكات بدهند ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد، یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد در صورتی كه بتواند مخارج آن زن را بدهد یا بتوان شوهر را مجبور كرد نمی شود به آن زن زكات داد.

مسأله 2027 ـ زن می تواند به شوهر فقیر خود زكات بدهد، اگر چه شوهر زكات را صرف مخارج آن زن و اولادش كند.

مسأله 2028 ـ سیّد می تواند از سیّد زكات بگیرد ولی سیّد نمی تواند از غیر سیّد زكات بگیرد، ولی اگر خمس و سایر وجوهات كفایت مخارج او را نكند و از گرفتن زكات ناچار باشد، می تواند از غیر سیّد زكات بگیرد. امّا احتیاط واجب آن است كه اگر ممكن باشد فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است، بگیرد.

مسأله 2029 ـ به كسی كه معلوم نیست سیّد است یا نه، می شود زكات داد.



نیّت زكات

مسأله 2030 ـ انسان باید زكات را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و در نیّت معیّن كند كه آنچه را می دهد زكات مال است، یا زكات فطره. ولی اگر مثلا زكات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معیّن كند چیزی را كه می دهد زكات گندم است یا زكات جو.

مسأله 2031 ـ كسی كه زكات چند مال بر او واجب شده، اگر مقداری زكات بدهد و نیّت هیچكدام آنها را نكند، چنانچه چیزی را كه داده هم جنس یكی از آنها باشد زكات همان جنس حساب می شود و اگر همجنس هیچ كدام آنها نباشد، به همه آنها قسمت می شود. پس كسی كه زكات چهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر او واجب است، اگر مثلا یك گوسفند از بابت زكات بدهد و نیّت هیچ كدام آنها را نكند، زكات گوسفند حساب می شود، ولی اگر مقداری نقره بدهد به زكاتی كه برای گوسفند و طلا بدهكار است تقسیم می شود، همچنین است اگر گوسفند را به عنوان بدل یا قیمت بدهد باز تقسیم می شود.

مسأله 2032 ـ اگر كسی را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد چنانچه وكیل وقتی كه زكات را به فقیر می دهد، از طرف مالك نیّت زكات كند كافی است.



[324]

مسأله 2033 ـ اگر مالك یا وكیل او بدون قصد قربت، زكات را به فقیر بدهند و پیش از آنكه آن مال از بین برود، خود مالك نیّت زكات كند، زكات حساب می شود.



مسائل متفرّقه زكات

مسأله 2034 ـ موقعی كه گندم و جو را از كاه جدا می كند و موقعی كه انگور خشك شده كشمش شود و موقعی كه رطب خرما شود انسان باید زكات را به فقیر بدهد یا از مال خود جدا كند. و زكات طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه یازدهم باید به فقیر بدهد یا از مال خود جدا نماید. و اگر منتظر فقیر معیّنی باشد، یا بخواهد به فقیری بدهد كه از جهتی برتری دارد بنابر احتیاط واجب زكات را جدا كند تا بعد به آن فقیر معیّن برساند.

مسأله 2035 ـ بعد از جدا كردن زكات لازم نیست فوراً آن را به مستحق بدهد ولی اگر به كسی كه می شود زكات داد دسترسی دارد احتیاط واجب آن است كه دادن زكات را تأخیر نیندازد.

مسأله 2036 ـ كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر ندهد و بواسطه كوتاهی او از بین برود باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2037 ـ كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند، اگر زكات را ندهد، و بدون آنكه در نگهداری آن كوتاهی كند از بین برود، چنانچه دادن زكات را به قدری تأخیر انداخته كه نمی گویند فوراً داده است، باید عوض آن را بدهد و اگر به این مقدار تأخیر نینداخته مثلا دو سه ساعت تأخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده در صورتی كه دسترسی به مستحق نداشته چیزی بر او واجب نیست و اگر دسترسی به مستحق داشته بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2038 ـ انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.

مسأله 2039 ـ اگر از زكاتی كه كنار گذاشته منفعتی ببرد مثلا گوسفندی كه برای زكات گذاشته برّه بیاورد مال فقیر است.

مسأله 2040 ـ اگر موقعی كه زكات را كنار می گذارد مستحقّی حاضر باشد بهتر است زكات را به او بدهد مگر كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتی بهتر باشد.



[325]

مسأله 2041 ـ اگر پیش از آن كه زكات بر او واجب شود، چیزی بابت زكات به فقیر بدهد زكات حساب نمی شود، و بعد از آن كه زكات بر او واجب شد، اگر چیزی را كه به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد می تواند چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.

مسأله 2042 ـ مستحب است زكات گاو و گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد و در دادن زكات، خویشان خود را بر دیگران و اهل علم و كمال را بر غیر آنان و كسانی كه اهل سؤال نیستند بر اهل سؤال مقدّم بدارد. ولی اگر دادن زكات به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد، مستحب است زكات را به او بدهد.

مسأله 2043 ـ بهتر است زكات را آشكارا و صدقه مستحبّی را مخفی بدهد.

مسأله 2044 ـ اگر در شهر كسی كه می خواهد زكات بدهد مستحقی نباشد و نتواند زكات را به مصرف دیگری هم كه برای آن معیّن شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد كه بعداً مستحق پیدا كند باید زكات را به شهر دیگری ببرد و به مصرف زكات برساند در این صورت مخارج بردن به آن شهر از زكات می باشد، و اگر زكات تلف شود ضامن نیست.

مسأله 2045 ـ اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، می تواند زكات را به شهر دیگر ببرد. ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد و اگر زكات تلف شود ضامن است، مگر آنكه با اجازه حاكم شرع برده باشد.

مسأله 2046 ـ اجرت وزن كردن، پیمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمائی را كه برای زكات می دهد با خود اوست.

مسأله 2047 ـ كسی كه 2 مثقال و 15 نخود نقره یا بیشتر از بابت زكات بدهكار است بنابر احتیاط مستحب كمتر از 2 مثقال و 15 نخود نقره به یك فقیر ندهد، و نیز اگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم و جو بدهكار است و قیمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره برسد بنابر احتیاط مستحب به یك فقیر كمتر از آن ندهد.

مسأله 2048 ـ مكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قیمت رساند باز كسی كه زكات را به او داده مكروه است خریداری كند.

مسأله 2049 ـ اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده یا نه باید زكات را بدهد هر چند شك او برای زكات سالهای پیش باشد.



[326]

مسأله 2050 ـ فقیر نمی تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند یا چیزی را گرانتر از قیمت آن بابت زكات قبول نماید، یا زكات را از مالك بگیرد و به او ببخشد ولی چنانچه مصلحت باشد می تواند به عنوان قرض برگرداند. امّا كسی كه زكات زیادی بدهكار است و فقیر شده و نمی تواند زكات را بدهد و امید هم ندارد كه دارا شود، چنانچه بخواهد توبه كند، فقیر می تواند زكات را از او بگیرد و به او ببخشد.

مسأله 2051 ـ انسان می تواند از زكات، قرآن یا كتاب دینی یا كتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگر چه بر اولاد خود و بر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.

مسأله 2052 ـ انسان نمی تواند از زكات املاكی بخرد و بر اولاد خود یا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید تا عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

مسأله 2053 ـ فقیر می تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند اینها زكات بگیرد، ولی اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد، برای زیارت و مانند آن نمی تواند زكات بگیرد ولی از سهم سبیل الله مانعی ندارد.

مسأله 2054 ـ اگر مالك، فقیری را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد، چنانچه آن فقیر احتمال دهد كه قصد مالك این بوده كه خود آن فقیر از زكات بر ندارد نمی تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد، و اگر یقین دارد كه قصد مالك این نبوده، برای خودش هم می تواند بردارد.

مسأله 2055 ـ اگر فقیر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكات بگیرد، چنانچه شرطهائی كه برای واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود (یعنی به مقدار نصاب باشد و اتفاقاً سال بر آن بگذرد) باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 2056 ـ اگر دو نفر در مالی كه زكات آن واجب شده با هم شریك باشند و یكی از آنها زكات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسیم كنند، چنانچه بداند شریكش زكات سهم خود را نداده، تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد.

مسأله 2057 ـ كسی كه خمس یا زكات بدهكار است، و كفّاره و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، چنانچه نتواند همه آنها را بدهد، اگر مالی كه خمس یا زكات آن واجب شده از بین نرفته باشد باید خمس و زكات را بدهد، و اگر از بین رفته باشد مخیّر است می تواند خمس یا زكات را بدهد یا كفّاره و نذر و قرض و



[327]

مانند اینها را ادا نماید ولی بهتر است بین آنها تقسیم كند.

مسأله 2058 ـ كسی كه خمس یا زكات بدهكار است و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد اگر بمیرد و مال او برای همه آنها كافی نباشد چنانچه مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین نرفته باشد، باید خمس یا زكات را بدهند و بقیّه مال او را به چیزهای دیگری كه بر او واجب است قسمت كنند و اگر مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین رفته باشد، باید مال او را به خمس و زكات و قرض و نذر و مانند اینها به نسبت تقسیم كنند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب است و بیست تومان به كسی بدهكار است، و همه مال او سی تومان است، باید بیست تومان بابت خمس و ده تومان بابت دین او بدهند.

مسأله 2059 ـ كسی كه مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نكند می تواند برای معاش خود كسب كند چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می توان به او زكات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زكات دادن به او اشكال دارد.



زكات فطره

مسأله 2060 ـ كسی كه موقع غروب شب عید فطر (گرچه به چند لحظه باشد) بالغ و عاقل و هوشیار است و فقیر و بنده كس دیگر نیست، باید برای خودش و كسانی كه نان خور او هستند، هر نفری یك صاع كه تقریباً سه كیلو است گندم یا جو یا خرما یا كشمش یا برنج یا ذرّت و مانند اینها به مستحق بدهد و اگر پول یكی از اینها را هم بدهد كافی است.

مسأله 2061 ـ كسی كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و كسب و كاری هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عیالاتش را بگذارند فقیر است و دادن زكات فطره بر او واجب نیست.

مسأله 2062 ـ انسان باید فطره كسانی را كه در غروب شب عید فطر نان خور او حساب می شوند بدهد، كوچك باشند یا بزرگ، مسلمان باشند یا كافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه، در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.



[328]

مسأله 2063 ـ اگر كسی را كه نان خور او است و در شهر دیگر است وكیل كند كه از مال او فطره خود را بدهد، چنانچه اطمینان داشته باشد كه فطره را می دهد، لازم نیست خودش فطره او را بدهد.

مسأله 2064 ـ فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحب خانه وارد شده اگر نانخور او حساب شود بر او واجب است، لكن به مجرد صرف یك افطاری فطره میهمان بر صاحبخانه واجب نیست.

مسأله 2065 ـ فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید فطر بدون رضایت صاحب خانه وارد می شود و مدّتی نزد او می ماند در صورتی كه نانخور او حساب شود بنابر احتیاط، واجب است، و همچنین است فطره كسی كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجی او را بدهد.

مسأله 2066 ـ فطره مهمانی كه بعد از غروب شب عید فطر وارد می شود بر صاحب خانه واجب نیست، اگر چه پیش از غروب او را دعوت كرده باشند و در خانه او هم افطار كند.

مسأله 2067 ـ اگر كسی موقع غروب شب عید فطر دیوانه یا بیهوش باشد، زكات فطره بر او واجب نیست.

مسأله 2068 ـ اگر پیش از غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنی شود، در صورتی كه شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زكات فطره را بدهد.

مسأله 2069 ـ كسی كه موقع غروب شب عید فطر، زكات فطره بر او واجب نیست، اگر تا پیش از ظهر روز عید شرطهای واجب شدن فطره در او پیدا شود، مستحب است زكات فطره را بدهد.

مسأله 2070 ـ كافری كه بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست. ولی مسلمانی كه شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زكات فطره را بدهد.

مسأله 2071 ـ كسی كه باندازه یك صاع كه تقریباً سه كیلو است گندم و مانند آن دارد مستحب است زكات فطره را بدهد، و چنانچه عیالاتی داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد می تواند بقصد فطره، آن یك صاع را به یكی از عیالاتش بدهد و او هم بهمین قصد به دیگری بدهد، و همچنین تا به نفر آخر برسد، و بهتر است نفر



[329]

آخر چیزی را كه می گیرد به كسی بدهد كه از خودشان نباشد. و اگر یكی از آنها صغیر باشد، ولیّ او بجای او می گیرد و احتیاط واجب آن است كه چیزی را كه برای صغیر گرفته به كسی ندهد.

مسأله 2072 ـ اگر بعد از غروب شب عید فطر بچه دار شود، یا كسی نان خور او حساب شود، واجب نیست فطره او را بدهد. اگر چه مستحب است فطره كسانی را كه بعد از غروب تا پیش از ظهر روز عید نانخور او حساب می شوند بدهد.

مسأله 2073 ـ اگر انسان نانخور كسی باشد و پیش از غروب نانخور كس دیگر شود، فطره او بر كسی كه نانخور او شده واجب است مثلا اگر دختر پیش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش باید فطره او را بدهد.

مسأله 2074 ـ كسی كه دیگری باید فطره او را بدهد واجب نیست فطره خود را بدهد.

مسأله 2075 ـ اگر فطره انسان بر كسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.

مسأله 2076 ـ اگر كسی كه فطره او بر دیگری واجب است خودش فطره را بدهد، از كسی كه فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود مگر اینكه با اذن و اجازه طرف باشد.

مسأله 2077 ـ زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد، چنانچه نانخور كس دیگر باشد، فطره اش بر آن كس واجب است. و اگر نانخور كس دیگر نیست، در صورتی كه فقیر نباشد باید فطره خود را بدهد.

مسأله 2078 ـ كسی كه سیّد نیست نمی تواند به سیّد فطره بدهد حتّی اگر سیّدی نانخور او باشد نمی تواند فطره او را به سیّد دیگر بدهد.

مسأله 2079 ـ فطره طفلی كه از مادر یا دایه شیر می خورد، بر كسی است كه مخارج مادر یا دایه را می دهد ولی اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال طفل بر می دارد فطره طفل بر كسی واجب نیست.

مسأله 2080 ـ اگر انسان كسی را اجیر نماید و شرط كند كه مخارج او را بدهد «مانند خدمتكار» در صورتی كه بشرط خود عمل كند و نانخور او حساب شود باید فطره او را هم بدهد ولی چنانچه شرط كند كه مقداری از مخارج او را بدهد و مثلا پولی هم برای دیگر مخارجش بدهد، دادن فطره او واجب نیست مانند كارگران در



[330]

كارخانه ها و مهمانخانه ها كه معمولا كاركنان، غذای خود را همانجا می خورند فطره آنها بر خودشان است نه بر صاحبكار.

مسأله 2081 ـ اگر كسی بعد از غروب شب عید فطر بمیرد، باید فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند، ولی اگر پیش از غروب بمیرد، واجب نیست فطره او وعیالاتش را از مال او بدهند.



مصرف زكات فطره

مسأله 2082 ـ اگر زكات فطره را به یكی از هشت مصرفی كه سابقاً برای زكات مال گفته شد برسانند كافی استولی احتیاط مستحب آن است كه فقط به فقرای شیعه بدهند.

مسأله 2083 ـ اگر طفل شیعه ای فقیر باشد، انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند، یا به واسطه دادن به ولیّ طفل، ملك طفل نماید.

مسأله 2084 ـ فقیری كه فطره به او می دهند، لازم نیست عادل باشد. ولی احتیاط واجب آن است كه به شراب خوار و كسی كه آشكارا معصیت می كند فطره ندهند.

مسأله 2085 ـ به كسی كه فطره را در معصیت مصرف می كند نباید فطره بدهند.

مسأله 2086 ـ احتیاط واجب آن است كه به یك فقیر بیشتر از مخارج سالش و كمتر از یك صاع كه تقریباً سه كیلو است فطره ندهند.

مسأله 2087 ـ اگر از جنسی كه قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است مثلا از گندم اعلا كه قیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولی است، نصف صاع كه معنای آن در مسأله پیش گفته شد بدهد كافی نیست. و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد اشكال دارد.

مسأله 2088 ـ انسان نمی تواند نصف صاع را از یك جنس مثلا گندم و نصف دیگر آن را از جنس دیگر مثلا جو بدهد. و اگر آن را به قصد فطره هم بدهد اشكال دارد.

مسأله 2089 ـ مستحب است در دادن زكات فطره، خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدم دارد و بعد همسایگان فقیر را، بعد اهل علم فقیر را، ولی اگر دیگران از



[331]

جهتی برتری داشته باشند، مستحب است آنها را مقدّم بدارد.

مسأله 2090 ـ اگر با اعتقاد اینكه كسی فقیر است به او فطره بدهد و بعد معلوم شود فقیر نبوده یا از روی ندانستن مسأله به كسی كه فقیر نیست فطره بدهد چنانچه مالی را كه به او داده از بین نرفته باشد می تواند پس بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته هر گاه كسی كه آن چیز را گرفته می دانسته یا احتمال می داده كه فطره است باید عوض آن را بدهد تا به مستحق برسانند، ولی اگر به غیر عنوان فطره داده نمی تواند چیزی از او بگیرد و چنانچه در تشخیص مستحق كوتاهی نكرده باشد مثلا بیّنه شرعیّه گواهی بر فقر او داده باشد لازم نیست دوباره از مال خود فطره بپردازد.

مسأله 2091 ـ اگر كسی بگوید: فقیرم، نمی شود به او فطره داد، مگر آنكه اطمینان پیدا كند كه فقیر است یا انسان بداند كه قبلا فقیر بوده است.



مسائل متفرّقه زكات فطره

مسأله 2092 ـ انسان باید زكات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی كه آن را می دهد، نیّت دادن فطره نماید.

مسأله 2093 ـ اگر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست و احتیاط واجب آن است كه در ماه رمضان هم فطره را ندهد. ولی اگر پیش از ماه رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد و بعد از آنكه فطره بر او واجب شد، طلب خود را بابت فطره حساب كند مانعی ندارد.

مسأله 2094 ـ گندم یا چیز دیگری را كه برای فطره می دهد باید به جنس دیگر یا خاك مخلوط نباشد یا اگر مخلوط است چیزی كه مخلوط شده بقدری كم باشد كه قابل اعتنا نباشد و اگر بیش از این مقدار باشد در صورتی صحیح است كه خالص آن به یك صاع برسد.

مسأله 2095 ـ اگر فطره را از چیز معیوب بدهد كافی نیست، ولی اگر جایی باشد كه خوراك غالب آنان معیوب است اشكال ندارد.

مسأله 2096 ـ كسی كه فطره چند نفر را می دهد، لازم نیست همه را از یك جنس بدهد و اگر مثلا فطره بعضی را گندم و فطره بعضی دیگر را جو بدهد كافی است.

مسأله 2097 ـ كسی كه نماز عید فطر می خواند بنابر احتیاط واجب باید فطره را پیش از نماز عید بدهد ولی اگر نماز عید نمی خواند می تواند دادن فطره را تا ظهر



[332]

تأخیر بیندازد.

مسأله 2098 ـ اگر به نیّت فطره مقداری از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد هر وقت آن را می دهد نیّت فطره نماید.

مسأله 2099 ـ اگر موقعی كه دادن زكات فطره واجب است، فطره را ندهد و كنار هم نگذارد احتیاط واجب آن است كه بعداً بدون این كه نیّت اداء و قضا كند بقصد قربت بدهد.

مسأله 2100 ـ اگر فطره را كنار بگذارد، نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مال دیگری را برای فطره بدهد.

مسأله 2101 ـ اگر انسان مالی داشته باشد كه قیمتش از فطره بیشتر است، چنانچه فطره را ندهد و نیّت كند كه مقداری از آن مال برای فطره باشد اشكال دارد.

مسأله 2102 ـ اگر مالی را كه برای فطره كنار گذاشته از بین برود، چنانچه دسترسی به فقیر داشته و دادن فطره را تأخیر انداخته، باید عوض آن را بدهد و اگر دسترسی به فقیر نداشته ضامن نیست.

مسأله 2103 ـ اگر در محلّ خودش مستحق پیدا شود، احتیاط واجب آن است كه فطره را بجای دیگر نبرد، و اگر بجای دیگر ببرد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.